افسانه های فولکلور روسیه

افسانه های شفاهی و عامیانه ی مردم سرزمین روسیه

افسانه های فولکلور روسیه

افسانه های شفاهی و عامیانه ی مردم سرزمین روسیه

مشخصات بلاگ

این سایت به معرفی کتاب افسانه های فولکلور روسیه که مجموعه داستانی حاوی شانزده داستان می باشد می پردازد.

بایگانی
پیوندها

«کتاب افسانه های فولکلور روسیه» با ترجمه ی الناز رستم نژاد، در 256 صفحه توسط نشر محقق اردبیلی منتشر شد.

این کتاب به زبان اصلی آن در سال 1966 منتشر و تا کنون به حدود بیست زبان ترجمه شده است. ترجمه ی آن به زبان فارسی برای نخستین بار توسط  الناز رستم نژاد صورت گرفته است.

اغلب داستانهای این مجموعه که در کل شامل شانزده داستان می باشد، دست مایه ی تولید آثار فرهنگی و هنری متعددی در حوزه های مختلف از جمله ادبیات، موسیقی، هنر های تجسمی، تصویرگری، هنرهای نمایشی، انیمیشن و... حتی فراتر از مرزهای کشور روسیه قرار گرفته است.

داستان های این مجموعه، با توجه به بستری که در آن در جریان هستند، در برگیرنده فاکتورهای بومیِ مردمی از طبقه ی عامه می باشد که به زبانی ساده و صمیمی در قالب داستان هایی کودکانه و افسانه و اسطوره ها عامیانه، ناقل مفاهیم اخلاقی، تربیتی و گاهی فلسفی می باشند. در عین حال احساسات و آداب و رسوم و باور ها ی مردم در سطر به سطر بافه های داستانی آن، رج به رج، با نخ خیال در برابر دیدگان مخاطب، نقش می زند.

علاقمندان برای تهیه پستی کتاب می توانند مبلغ260000 هزار ریال( 150000هزینه کتاب و 110000ریال بابت هزینه پست سفارشی )را به حساب بانک مللی به شماره کارت 6037991744660642 به نام الناز رستم نژاد واریز کرده و به همراه آدرس پستی ،کد پستی و کد رهگیری انتقال وجه به آدرس اینترنتی زیر: elnaz1365.rostamnezhad@gmail.com ارسال نموده و کتاب را تحویل بگیرند.

  • الناز رستم نژاد

http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13941020000010

کتاب «افسانه‌های فولکلور روسیه» با ترجمه الناز رستم نژاد توسط انتشارات محقق اردبیلی منتشر شد.


به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، کتاب «افسانه‌های فولکلور روسیه» با ترجمه الناز رستم نژاد توسط انتشارات محقق اردبیلی منتشر شد.

این کتاب که با عنوان «داستان‌های فولکلور روسیه» منتشر شده، ترجمه‌ی کتاب «Vaselisa The Beautiful Russian Fairy tales » است و در واقع نام انگلیسی آن، از نام اولین داستان مجموعه گرفته شده است. این کتاب به زبان اصلی آن در سال 1966 منتشر و تا کنون به بیست زبان ترجمه شده است اما ترجمه‌ی کاملی از آن به زبان فارسی موجود نبود و تنها برخی از داستان‌ها، به صورت گزیده ترجمه و به چاپ رسیده بود.

اغلب داستانهای این مجموعه -شامل شانزده داستان-  دست مایه‌ی تولید آثار فرهنگی و هنری متعددی در حوزه های مختلف از جمله ادبیات، موسیقی، هنرهای تجسمی، تصویرگری، هنرهای نمایشی، انیمیشن و...(حتی فراتر از مرزهای کشور روسیه) قرار گرفته است و همین موضوع یکی از دلایلی است که ضرورت ترجمه‌ی این اثر را نه تنها به عنوان یک مجموعه داستان، بلکه به عنوان یک مرجع و منبع برای بهره گیری از تاثیرات هنری و فرهنگی فراقومی آن نمایان‌تر می‌کند.

وحید ضیایی که بر این کتاب مقدمه نوشته،‌ در بخشی از متن خود آورده است:

غنای فرهنگی روسیه چه در زمینه‌ی ادبیات، چه موسیقی و چه هنر های نمایشی امری است روشن و جهان شمول، که حضور نام‌های بزرگ و پیشرو درتمامی این زمینه‌ها مؤید اهمیت و اهتمام بیشتر علاقمندان به هنر و ادبیات روسیه و پژوهش و جستجوی فرهنگی در آن می‌باشد. به ویژه در زمینه‌ی ادبیات فولکلور که در برگیرنده ادبیات شفاهی، داستان‌ها و ترانه‌های محلی، برخاسته از دل عامه مردم، و بیانگر ریشه‌ها و اندیشه‌ها، احساسات و اعتقادات، تاریخ و آداب و رسوم و در کل فلسفه‌ی زندگی خالص و ناب اکثریت است، توجه دو چندانی را در این باب طلب می‌کند.

داستان‌های این مجموعه، با توجه به بستری که در آن جریان دارند، در برگیرنده فاکتور های بومیِ مردمی از طبقه‌ی عامه می‌باشد که به زبانی ساده و صمیمی در قالب داستان‌هایی کودکانه، لباس افسانه و اسطوره به تن می‌کند تا ناقل مفاهیم اخلاقی، تربیتی و گاهی فلسفی باشند. در عین حال احساسات و آداب و رسوم و باورهای مردم در سطر به سطر بافه‌های داستانی آن، رج به رج، با نخ خیال در برابر دیدگان مخاطب، نقش می‌بندد...»

انتشارات محقق اردبیلی این کتاب را در 257 صفحه با قیمت 15 هزار تومان منتشر کرده است.

  • الناز رستم نژاد

کتاب «افسانه های فولکلور روسیه» ترجمه و منتشر شد تا:

 زبانمان میزبان داستان هایی باشد که چه خواب های کودکانه ای را به شیرینی رویای گیسوان درازِ شب، در سرزمین های سپیدبرف روی، گره نزده است، تا کوتاهی روزشان از آمیزه ی آموزه های فرهنگ و سنت و تاریخ، به هنر و ذوق و احساس و اندیشه ی شبانه بپیوندد؛ تا آفتاب آگاهی و بصیرت در آسمان پندارشان گرمتر و بیشتر بتابد.

 و گرمای مهرآگین صدای مادربزرگ ها آمیخته به رقص تلالو شعله های لرزان به ریتم ترق ترق هیزم های درون اجاق، ترانه ها و داستان های آهنگین مردمانشان را به چشم خیال به تماشا بنشینند تا مرز خواب و بیداریشان به هم بیامیزد تا دمیدن سحر.

و چه همگون و همرنگ و هم ریشه مرا به آغوش مادربزگ سال های کودکیم فراخواند و چه خودی و چه نزدیک احساس کردمش به خود، زمانی که قلم به دست شدم تا کودکان سرزمینم را به همبستگی و هم ریشگی و هم دلی با ملتی مهمان کنم که عامه ی مردمانش از همان جنس، احساس شادی و غم، مفاهیم اخلاقی و انسانی تا فرهنگ، سنت، تاریخ و تمدن، هویتشان را بنا نهاده اند که ابنا بشر؛ تا بیاموزیم قلمرو ادبیات و حس و دل و زبان، ورای مرزهای سیاسی و جغرافیاییست.

به ویژه ادبیات فولکلور که عاری از هرگونه تفاخر، در عین لطافت وعامیانگی،با شیرینی زبانی آمیخته به افسانه ها و آرزو ها و امیدها، امین ترین راوی سیر فرهنگ و تمدن هر قوم و ملتی بوده و و سرچشمه و آبشخور اندیشه های گران بها و ماندگار است. و با بیان مشترکات غیر قابل انکار پیامدی از جنس همبستگی و همرنگی ملت ها را به ارمغان می آورد که برای فروکش تب و التهاب حاکم بر دنیا دارویی شفابخش و بدون عوارض جانبیست.

علاوه بر آنچه گفته شد، کتاب «ادبیات فولکلور روسیه» می تواند برای اهالی ذوق و هنر و ادبیات منشا الهام و ایده و آفرینش باشد و همچنین برای علاقمندان به ادبیات و فرهنگ روسیه دریچه ای به فرهنگ عامیانه ی مردم  این کشور باشد و مرجعی برای استفاده از محصولات فرهنگی و هنری متعددی که از داستان های این مجموعه اقتباس شده است.

 

الناز رستم نژاد

 

  • الناز رستم نژاد

فولکلورشناسان ، کارکردهای بسیاری را برای فرهنگ عامه ذکر کرده اند که از جمله آنها می توان به موارد زیر اشاره نمود :

1 . ایجاد همبستگی قومی و نژادی و نزدیک نمودنقومیت ها و ملیت ها به یکدیگر

اگر چه فولکلور از یک سو باعث تمایز اقوام و ملیت ها از یکدیگر می شود ، اما از سوی دیگر ، اگر با دقت در فولکلور طوایف و اقوامی که در یک منطقه یا یک کشور زندگی می کنند ، مطالعه شود ، مشاهده خواهد شد که درصد زیادی از زیرساخت های فولکلوریک آنها دارای ریشه مشترک است . برای مثال : همانندی لهجه ، پوشش ، سرودها و موسیقی های محلی و آداب و رسوم حاکم بر زندگی اقوام مختلف ، عاملی است برای ایجاد پیوند دوستی و نیز جلوگیری از ایجاد دشمنی و جنگ بین آنها .

در سطح وسیع تر می توان گفت از جهاتی تمام ملل جهان ، دارای ریشه های فرهنگی و عادات فولکلوریک مشترک اند؛ چرا که در گذشته های بسیار دور ، همگی از یک نژاد و تمدّن بوده اند و به مرور زمان ، تقسیم شده اند و به صورت اقوام و ملّیت های گوناگونی که امروز شاهد آن هستیم ، در زمین ، پراکنده شده اند . برای مثال ، قصّه «ماهْ پیشانی» ایرانی را می توان با اندکی تغییر ، نزد فرانسوی ها ، آلمانی ها و ایرلندی ها نیز یافت و از حیث موضوع ، به قصه نروژی نزدیک تر است .4 همین اشتراک در زیرساخت ها و اصول فرهنگ عامه می تواند زمینه ساز گفتگوی تمدن ها باشد و جهان را به سوی دنیایی به دور از جنگ و نزاع و خونریزی راهنمایی کند .

2 . فرهنگ عامّه هر ملتی ، در حقیقت ، حافظه تاریخسیاسی و اجتماعی آن ملت است

همان طور که گفته شد ، فولکلور ، شامل تمامی اعمال و رفتار و گفتار و جنبه های مختلف زندگی بشری است که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود . بنا بر این ، با شناخت فولکلور یک قوم می توان به تمام این منابع ، دسترسی پیدا کرد و از این طریق به راحتی می توان به شرایط زندگی سیاسی و اجتماعی مردم آن قوم پی برد . برای مثال : اگر یک تعداد مثل و افسانه ، اسطوره ، ترانه و لالایی را تحلیل جامعه شناختی کنیم ، متوجه می شویم که در درون آنها حرف هایی است که در شرایط خفقان حاکمیت آن زمان نمی توانسته اند به زبان بیاورند ، به طوری که ترانه ها و لالایی های ما ، حرف های سیاسی است و لالایی های روستایی ما ترانه هایی است علیه اربابان و خوان های مناطق5 و یا امروزه اگر به دقت به مضامین جُک ها و لطیفه های مردم پرداخته شود ، عمیق ترین مسائل سیاسی و اجتماعی را می توان در آنها یافت که نمی توان آنها را در یک سند غیر عامیانه ، یک مقاله علمی و یا یک شعر پیدا نمود . از این رو می توان فرهنگ عامه را روح اجتماعی یک ملت دانست .

3 . فرهنگ عامّه را می توان خاستگاه و شالوده الهامات بشری در زمینه ادبیات و هنر به حساب آورد

این سرچشمه افکار توده که نسل های پیاپی ، همه اندیشه های گران بها و عواطف و نتایج فکر و ذوق و آزمایش خود را در آن ریخته اند ، گنجینه زوال ناپذیری است که آبشخور بزرگ ترین و ماندگارترین آثار هنری جهان است .

4 . فرهنگ عامّه را می توان نوعی رابط فرهنگی بیننسل های مختلف به حساب آورد

در حقیقت می توان گفت که فرهنگ عامه برای نسل های مختلف ، نقش یک مدرسه را بازی می کند . خصوصا در گذشته ، به دلیل عدم وجود رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی به شکل امروزی ، این نقش فولکلور ، مهم ترین کارکرد آن به شمار می آمده است و در اشکال مختلفی همچون : دور هم نشستن های شبانه و گوش سپردن به قصه های پدربزرگ ها و مادربزرگ ها ، پرده خوانی ها ، نقالی ها و... ظهور می یافته است .

  • الناز رستم نژاد

در میان مواد گوناگون ادب عوام (فولکلور)، قصه کهن تر از همه ی آن ها است و دوام و بقایی مرموز و شگفت انگیز دارد. قصه و افسانه یکی از نخستین زاده های طبع و ذوق بشر و قدیمی ترین سند زندگی و تفکر و دگرگونی های حیات آدمیزاد است و آغاز پیدایی آن تاریخی معین و قطعی ندارد. تنها می توان حدس زد که عمر آن با عمر آدمی برابر است و آدمیزاد از روزگاری که خود را شناخته، قصه ساخته، قصه گفته و قصه شنیده است و با آن که آن را ثبت و ضبط نکرده، قصه خود از فراز و نشیب قرون و اعصار گذشته و سینه به سینه و دهان به دهان نقل شده تا به امروز رسیده است.
آدمی قصه را دوست دارد. با قصه زیسته و می زید و خواهد زیست. قصه مانند خواب دیدن است، با زندگی پیوستگی و شباهت دارد، ولی خود زندگی نیست، تلخی ها و ناملایمات آن را هم ندارد. قصه را جاذبه ایست که در همه ی دوره های عمر، از کودکی تا پیری آدمی را به سوی خود می کشد. چه هنگامی که کودک از مادر خود قصه می شنود و به جهان رویاها می رود، چه زمانی که شهرزاد شیرین سخن لب به داستان می گشاید یا ستمگری مردم آزار، رام و منصرف می شود. عامل اصلی و مؤثر قصه، جاذبه ی جادویی آن است.
بشر پیوسته با قصه سرو کار دارد و آن را کلید گنجینه ی رازها و رمزهای کهن می داند. آدمیزاد همان گونه که نمی تواند از سایه ی خود جدا شود، از شنیدن قصه هم نمی تواند چشم بپوشد. می خواهد از سرگذشت تلخ و شیرین نیاگان و هم نوعان خویش با خبر شود.
قصه را سندی معتبر نمی شناسند و افسانه اش می خوانند، ولی همین افسانه به مراتب، از هر سند و تاریخی گویاتر و صادق تر است. گویاتر است زیرا که لبریز از تخیلات و اوهام و سرشار از باورهای قومی و دینی جوامع و آیینه ی جهان بینی ها، آرزوها، بیم ها، امیدها و بیان کننده ی کوشش مداومی است که آدمیزاد برای رسیدن به مقاصد و مرادهای خود به کار بسته است. صادق تر است زیرا که غرض های قومی و سیاسی آن را تیره و مغشوش نکرده است. در باره ی " فرد " خاموش است ولی طرزفکر، طرز بینش، طرز اخلاق و خلاصه آرزوهای نهفته در بطن و درون هر قوم و قبیله ای را نشان می دهد و زوایای تاریک و پیچیده ی آنان را روشنی می بخشد.
بهترین هنرمندان و نویسندگان جهان آن گروهی هستند که از افسانه ها و سنت ها و زندگی مردم الهام گرفته اند. در روزگار گذشته نیز هر صاحب اثری که به مردم نزدیک تر بوده  اثرش مطبوع تر و مقبول تر بوده است. کتاب سمک عیار و دیوان خاقانی و آثاری از این دست حتا رحله ی ابن بطوطه در آن جا که سخن از مردم ایران می گوید، صد بار به تر و روشن تر و گویاتر از تاریخ وصاف و جهانگشای جوینی و مانند این ها ما را با ساکنان این مرز و بوم در سده های گذشته و رنج ها و شادی هایشان آشنا می سازند.
بالزاک بیش از میشله بینش و عادات و رسوم و هیجان های روحی ملت فرانسه را نشان می دهد. هر کس بخواهد از خصوصیات اخلاقی و روحی مردم روسیه باخبر شود به آثار داستایوسکی و تولستوی، پوشکین و ماکسیم گورکی روی می آورد. با این حال قصه های ساده و ابتدایی اقوام بیش از آن چه تصور شود سیر حقیقی زندگانی مردم و باطن بی تکلف آنان را روشن می سازد، نویسندگان هنرمند و کنجکاو به مطالعه و بهره یابی از آن ها علاقه می ورزند و از فیض همین آشنایی، آثاری ارزنده و قوی می آفرینند. آنان اخیرن از این مرحله هم در گذشته و پیش تر رفته اند. به مطالعه ی افسانه ها و اساتیر مربوط به حماسه ها و سرزمین ها و شهرها و دیه ها پرداخته و حاصل اندوخته های خود را به صورت مجموعه های خواندنی عرضه کرده اند. داستان نویسی در دو سه سده ی اخیر تحول و تنوع فراوانی یافته است و از صورت های ساده ی نخستین به شکل تجزیه و تحلیل های روحی در آمده است.
آدمی را از قدیم الایام عادت بر این بوده است که در اطراف شخصیت های مهم و نوابغ، بناهای بزرگ، آثار خارق العاده و هر خلاف معمولی، اساتیر و افسانه هایی بسازد و به تعبیرات و تحلیل هایی متوسل شود تا آن نشدنی ها و محال ها با معیارهای عادی و ذهنی او بخواند، ممکن جلوه کند و متناسب فهم وی در آید.

  • الناز رستم نژاد

قصه «سیندرلا» قصه قومی آشنایی است که کمتر کودک یا نوجوانی را می توان یافت که با این قصه آشنا نباشد .
سیندرلای کره ای، سیندرلای روسی و ...سیندرلاهای مختلفی هستند که در کشورهای مختلف با نام های متفاوت خلق شده اند. وازیلیزای زیبا در روسیه، شکوفه گلابی در کره و... همگی داستان دختری است که مادر خود را از دست داده و نامادری حسودی دارد که با او بدرفتاری می کند . اما این دختر همچنان، مهربان و صبور باقی می ماند و در پایان پاداش خوبی خود را می بیند.

 





  • الناز رستم نژاد

سالهاست که افسانه یکی از روش های اصلی انتقال دانشها و تجارب از نسلی به نسل دیگر می باشد. توسط افسانه بهترین و اساسی ترین مسائل زندگی، مانند زیبایی ها و زشتی ها، خوبی ها و بدی ها، کارهای مجاز و غیر مجاز به نسل های آینده منتقل می شود. افسانه های ملی شفاهاً حکایت می شدند و توسط انسان های با استعداد و خوش ذوق صیقل داده شده و زیباتر وجالبتر می شوند.

قصه های سنتی سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر منتقل شده اند. ادبیات سنتی پل ارتباطی مستحکمی است که کودکان می توانند به وسیله آن درک عمیق تری از جهان داشته باشند .
در این میان قصه های قومی که یکی از انواع قصه های سنتی است سهم عمده ای در دریافت مناسبات مشترک انسانی برای کودکان و نوجوانان و حتی بزرگسالان به ارمغان می آورد .

ایوان دورک و یا ایوان دوراچوک یا به زبان فارسی « ایوان احمق»  یکی از  قهرمانان  اصلی قصه های روسی است. او پرسوناژی است که اغلب از راههای غیر عادی و غیر معمول برای حل مشکلات خود استفاده می کند که حتی به نظر احمقانه می آید، اما نتایج خوبی ببار می آورد.

اما باید گفت قهرمان قصه های ایوان احمق در اصل « احمق» نیست. البته به معنای  معاصر این  کلمه.  تا قبل از اینکه روسیه به مسیحیت بگرود،  برای مدت طولانی  رسم بود  که بچه ها را با اسامی بزرگسالان می نامیدند تا « شیطان ها» آنها را ندزدند. زیرا بچه ها بی دفاع بودند و نمی توانستند از خود مواظبت کنند.  و اما کودک نام واقعی باصطلاح « بزرگسالانه» خود را در سنین از 10 تا 13 سالگی دریافت می کرد.  اسامی کودکانه رقمی ، مثلاً اولی، دومی و سومی  رواج گسترده ای داشت. و همچنین اسم « دروگاک» به معنی دیگری و یا بعدی.  از آنجا که این اسم از محبوبیت زیادی در بین اسامی دیگر برخوردار بود و کوچکترین فرزند خانه  با این اسم نامیده می شد این کلمه بتدریج مبدل به « دوراک» شد. نام « دوراک» در  اسناد کلیسیایی  تا قبل از سده های 14 و 15 به چشم می خورد.  از قرن 17 معنای آن  همان معنی امروزی – آدم احمق به حساب می آمد که طبیعی بود، زیرا  کوچکترین فرزند، بی تجربه ترین  عضو خانواده است.  به این دلیل  ایوان احمق مشهور قصه های روسی  نه احمق بلکه  کوچکترین پسر خانواده است.


  • الناز رستم نژاد

"بابا یاگا" جادوگر قصه‌ها و افسانه‌های فولکوریک روسی و اسلاویایی است که در بسیاری از قصه‌ها و افسانه‌های سنتی و مدرن دنیا حضور دارد. قدرت‌ها، ویژگی‌ها، محل زندگی و موجوداتی که تحت فرمان او هستند؛ از او کاراکتری رعب‌انگیز و در عین حال جذاب و اسطوره‌ای ساخته‌اند. اغلب تصور می‌شود که بابا یاگا پیرزنی است که به اندازه جنگلی که تحت تسلط اوست؛ عمر دارد. او در کلبه‌ای که بر پاهای مرغ استوار است؛ در جنگلی که آن را قلمرو خود می‌داند، زندگی می‌کند. بر روی چوب جاروی خود پرواز می‌کند و جنگل و اطراف آن را تحت نظر دارد. جادوگری و سحر انجام می‌دهد. کودکان را ربوده و می‌بلعد.


بابا یاگا نه تنها در فرهنگ، هنر و ادبیات روسیه، بلکه در ادبیات و فرهنگ سایر کشورهای اروپای شرقی شناخته شده است و نام او نیز از دو بخش "بابا"، که در بیشتر زبان‌های اسلاوی به معنای پیرزن یا مادربزرگ است، و "یاگا"، که در زبان‌های پروتو اسلاوی به معنی تنبل است، تشکیل شده است و در زبان‌های مختلف تلفظ‌های نسبتاً متفاوتی دارد که رایج‌ترین آن‌ها بعد از بابا یاگا، بابا روجا است.‌


در ادبیات روسیه، کاراکتر بابا یاگا جایگاه ویژه‌ای دارد و او را با کمی تفاوت در نقشش، می‌توان در بسیاری از قصه‌ها و افسانه‌های گوناگون کهن و مدرن روسی یافت. معروف‌ترین قصه روسی که بابا یاگا در آن حضور دارد "واسیلیای زیبا" است. "واسیلیا" دخترکی است که به اجبار نامادری سنگدلش برای گرفتن "آتش جادویی" به کلبه بابا یاگا می‌رود. بابا یاگا برای دادن آتش جادویی به او شرط‌های دشواری قرار می‌دهد اما‌ واسیلیا با کمک یک عروسک جادویی، خدمتگزاران نامرئی و سه سوارکار؛ موفق می‌شود آتش جادویی را به دست آورد و سرانجام با تزار که مجذوب مهارت‌های او شده است ازدواج می‌کند.


همچنین در مجموعه قصه‌های کوتاه "آندری پیلیپیک"، بابا یاگا با اسم مستعار عمه اگنس به عنوان یک آنتاگونیستِ‌ (شخصیت ستیزه‌جو) جزئی حضور دارد و پروتاگونیست (قهرمان داستان) به راحتی او را از سر راه بر می‌دارد. از قصه‌های دیگری که بابا یاگا در آن حضور دارد می‌توان به قصه "جوزف و کوزا" نوشته‌ی "ایزاک باشویس سینگر" (نویسنده امریکایی متولد لهستان) اشاره کرد.‌ در این قصه ظاهر بابا یاگا که از شخصیت‌های اصلی داستان است به خوبی توصیف شده است. او صورتی گرد دارد با بینی قرمز بزرگ و چشمانی تیره و گداخته با کمی ریش و به جای مو نیز بر روی سرش خار وجود دارد. در رمانِ سینگر، بابا یاگا پادشاه سرزمین و الهه‌ای است که ساکنین اولیه لهستان برای او قربانی می‌کنند.


شخصیت بابا یاگا در اغلب قصه‌ها شیطانی و وحشتناک بوده و آنتاگونیست محسوب می‌شود، اما در بعضی قصه‌ها نیز از او به عنوان یک نیروی کمکی برای قهرمان داستان یا راهنمای ارواح گمشده یاد می‌شود. با این که خلق و خوی او در داستان‌های گوناگون، متفاوت جلوه داده می‌شود؛ آنچه در مورد این کاراکتر همیشه ثابت است هوش و درایت سرشار اوست.


"ولادمیر پراپ" (پژوهشگر روسی، مبدع شیوه‌ی ریخت‌شناسی و نویسنده اثر "ریخت‌شناسی افسانه‌های قومی و اجدادی") در مورد این کاراکترِ با قدمتِ افسانه‌های روسی می‌گوید: او اغلب نقش واهب را در قصه ایفا می‌کند (واهب در زبان انگلیسی= donor). واهب در افسانه‌ها شخصیتی تعریف می‌شود که قهرمان اصلی داستان و گاهی اوقات دیگر شخصیت‌های داستان را می‌آزماید و در صورت موفقیتِ شخص مورد آزمون قرار گرفته، وی را با نیروهای جادویی یاری می‌کند.) و این در واقع به این معناست که نقش او پرورنده و مکملی برای قهرمان اصلی داستان است. برای مثال در یکی از قصه‌های روسی به نام "مرگ کاشِیِ فناناپذیر"؛ کاراکتر بابا یاگا به عنوان یک واهب ایفای نقش می‌کند. در این افسانه، قصه از این قرار است که یک شخصیت شیطانی به نام "کاشِی"، زنان جوان و زیبا را طلسم می‌کند و بابا یاگا با دادن یک اسب افسانه‌ای به یکی از شخصیت‌های داستان، پس از آزمودن او، به آن‌ها کمک می‌کند تا کاشِی را سرنگون سازند.


کسانی که به روسیه سفر داشته‌اند حتماً جلوه‌ها و تصاویری از کاراکتر بابا یاگا که در آثار هنری مردمی به تصویر کشیده شده است را مشاهده کرده‌اند. در روسیه وقتی یک عروسک و یا یک نقاشی به شکل یک جادوگر عجیب و ترسناک دیده می‌شود، هر بیننده‌ای می‌داند که تصویری از بابا یاگا را تماشا می‌کند. کاراکتر بابا یاگا نه تنها در ادبیات و هنر کهن روسیه بلکه در ادبیات و هنر مدرن، فیلم‌ها و کارتون‌های روسیه جایگاه شناخته‌شده‌ای دارد.‌ اولین فیلمی که کاراکتر بابا یاگا در آن حضور داشت فیلم "واسیلیای زیبا"‌ بود که توسط "الکساندر رو" ساخته شده است و اولین فیلم ساخته شده در شوروی است که از جلوه‌های ویژه برخوردار است. جالب توجه است که در این فیلم و دیگر فیلم‌هایی که در سال های ۱۹۳۰ تا ۱۹۶۰ ساخته شده است(برای مثال فیلم "مارازکو")؛ یک بازیگر مرد به نام "جورجی میلیار" نقش بابا یاگا را ایفا نموده است.


از دیگر فیلم‌هایی که کاراکتر بابا یاگا در آن به تصویر کشیده شده است می‌توان به فیلم " بارتوک باشکوه " اشاره کرد. در این فیلم بابایاگا کاراکتری مشکل است اما آنتاگونیست نیست. در فیلم"سگ‌های چمنی" ساخته "جان دوگان" نیز بابا یاگا به عنوان یکی از اجزاء طرح اصلی داستان مطرح می‌شود. در فیلم‌های "جک فراست"، "انیمیشن شِرِک برای همیشه"، "اسکوبی دو" و "دختر گمشده" نیز کاراکتر بابا یاگا حضور دارد.‌ همچنین بابا یاگا (اپوس ۵۶) (اپوس اصطلاحی در موسیقی است که به معنی در برگیرنده شماره ردیف آثار هر مصنف به ترتیب تاریخ تصنیف آنها است.) یک شعر سمفونیک است که در سال‌های ۱۸۹۰ تا ۱۹۰۴ توسط "آناتولی لیادوف"(آهنگساز، رهبر ارکستر و معلم روسی) ساخته شده است. این موسیقی در واقع احضار ملامت جادوگر، دسته جاروی او و پروازش بر فراز جنگل را توصیف می‌کند.


کاراکتر بابا یاگا از جذابیت خاصی برخوردار است و از این رو حضور او را فراتر از قصه‌ها و افسانه‌های اسلاوی می‌توان یافت؛ به طوری که در ادبیات اکثر کشورها کاراکترهایی مشابه بابا یاگا، برگرفته شده از شخصیت او و یا حتی خود او مشاهده می‌شود. در سری کتاب‌های "خواهران گریم"، نوشته‌ "مایکل باکلی" که از سال ۲۰۰۵ تا ۲۰۱۲ انتشار یافته است، بابا یاگا کاراکتری است که در بخش‌های مختلف داستان حضور دارد و کلبه او که روی پاهای مرغ بنا شده است و سه نگهبان آن نیز به زیبایی توصیف شده‌اند. در فیلم دزد عروسک‌ها، ساخته شده در سال ۱۳۶۸ به کارگردانی محمد رضا هنرمند، نیز شخصیت جادوگر شباهت زیادی به بابا یاگا دارد.


منابع:
Baba Yaga: The Russian Fairytale Witch; She Lives in a House on Chicken Legs!; By Kerry Kubilius, About.com Guide
http://goeasteurope.about.com/od/russianculture/a/Baba-Yaga-The-Russian-Fairytale-Witch.htm
Baba Yaga; From Wikipedia, the free encyclopedia
http://en.wikipedia.org/wiki/Baba_Yaga
نقاشی با موسیقی؛ به نمایشگاه خوش آمدید؛ نوشته شده در‌ دوشنبه دهم بهمن ۱۳۹۰؛ گرد آوری و نگارش: علی امین زاده
http://engineer۲۰۱۰.blogfa.com/post-۴۹.aspx‌
هنر اسلامی؛ فرمالیسم و نئوفرمالیسم؛ نویسنده:ایان کریستی؛ برگردان: راضیه سادات میرخندان؛ یکشنبه ۱۴ فروردین ۱۳۹۰
http://www.ahl-ul-bait.com/farsi.php/page,۱۶۸۰۱A۴۱۷۲۷.html
Vladimir Propp; From Wikipedia, the free encyclopedia
http://en.wikipedia.org/wiki/Vladimir_Propp
Donor (fairy tale); From Wikipedia, the free encyclopedia
http://en.wikipedia.org/wiki/Donor_(fairy_tale)
The Death of Koschei the Deathless; From Wikipedia, the free encyclopedia
http://en.wikipedia.org/wiki/The_Death_of_Koschei_the_Deathless

نویسنده: مونا بقایی، عضو شورای فرهنگی ایراس

  • الناز رستم نژاد

کتاب حاضر که با عنوان « داستان های فولکلور روسیه » پیش روی شما بزرگواران قرار دارد، ترجمه ی کتاب «Vaselisa The Beautiful Russian Fairy tales » می باشد و در واقع نام انگلیسی آن، بر گرفته از نام اولین داستان مجموعه است. این کتاب به زبان اصلی آن در سال 1966 منتشر و تا کنون به بیست زبان ترجمه شده است که متأسفانه ترجمه ی کاملی از آن به زبان فارسی موجود نمی باشد، هر چند برخی از داستان ها ، به صورت گزیده ترجمه و به چاپ رسیده است.

  اغلب داستانهای این مجموعه -  شامل شانزده داستان -  دست مایه ی تولید آثار فرهنگی و هنری متعددی در حوزه های مختلف از جمله ادبیات، موسیقی، هنر های تجسمی، تصویرگری، هنرهای نمایشی، انیمیشن و...( حتی فراتر از مرزهای کشور روسیه ) قرار گرفته است. این امر یکی از دلایلی است که ضرورت ترجمه ی این اثر را نه تنها به عنوان یک مجموعه داستان ، بلکه به عنوان یک مرجع و منبع برای بهره گیری از تاثیرات هنری و فرهنگی فراقومی آن نمایانتر می کند .

غنای فرهنگی روسیه چه در زمینه ی ادبیات، چه موسیقی و چه هنر های نمایشی امریست روشن و جهان شمول ،که حضور نام های بزرگ و پیشرو درتمامی این زمینه ها مؤید اهمیت و اهتمام بیشتر علاقمندان به هنر و ادبیات روسیه  و پژوهش و جستجوی فرهنگی  در آن می باشد.  به ویژه در زمینه ی ادبیات فولکلور که در برگیرنده ادبیات شفاهی، داستان ها و ترانه های محلی، برخاسته از دل عامه مردم، و بیانگر ریشه ها و اندیشه ها ،احساسات و اعتقادات، تاریخ و آداب و رسوم و در کل فلسفه ی زندگی خالص و ناب اکثریت است، توجه دو چندانی را در این باب طلب می کند.

داستان های این مجموعه، با توجه به بستری که در آن جریان دارند، در برگیرنده فاکتور های بومیِ مردمی از طبقه ی عامه می باشد که به زبانی ساده و صمیمی در قالب داستان هایی کودکانه، لباس افسانه و اسطوره به تن می کند تا ناقل مفاهیم اخلاقی، تربیتی و گاهی فلسفی باشند. در عین حال احساسات و آداب و رسوم و باور ها ی مردم در سطر به سطر بافه های داستانی آن، رج به رج، با نخ خیال در برابر دیدگان مخاطب، نقش می بندد.

علاوه بر اینها، با توجه به اختلاط نژادی و فرهنگی ایران و روسیه بخصوص در مناطق جنوبی این کشور، بر اثر تعاملات  تاریخی و سیاسی و فرهنگی، همیشه ارتباطی جاری بین این دو فرهنگ برقرار بوده و از این رو مشترکات فرهنگی متعددی را به وجود آورده است که غیر قابل انکار است. چنانکه در اغلب داستانها ی کتاب حاضر،فضای فرهنگی و سنتی چنان برای خواننده ملموس و آشناست که گاهی دیر و دور بودن سرزمین این افسانه ها فراموش می شود.

 شایان ذکر است که اصرار و اهتمام مترجم بر این بوده که در عین ارائه ی متنی روان ،اولویت با حفظ اصالت و رعایت امانت در ترجمه باشد. حتی در بخش هایی از کتاب که در زبان اصلی آن، متن به صورت موزون و آهنگین بوده، در عین حال که ترجمه به صورت موزون است، باز هم اولویت با اصالت و امانت بوده است تا رسالت ترجمه به درستی ادا شود. امید است حاصلی مقبول ارائه شده باشد.

  • الناز رستم نژاد

الف ِ خاطره )  در کوچه سار پشتی آرامستانی قدیمی در شهری به کهن سالی کوهی مقدس ، در نم شیشه های همیشه سرمازده ی خانه ای قدیمی ، شمسی از جنس ترجمان لغت ادب ، دفتر و مسندی به هم دوخته و مولانای مفتون در نغمه های اله ناز ، مشق زبان عشق می کند از رولان تا پروست ...

ب ِ دیدار ) سید مثل خدایگان یونان بر بستر نقاهت خرامیده است .. در خانه ای که کتاب خانه است ، میان انبوه نام ها و نام آوران گیج می زنی و در بی کران پرسش ها ، همسر کرد نژادش آلبومی رنگ و رو رفته را باز کرده و یاد ایام جوانی می کند ... زمانی که رضا ، در اوج فعالیت های ادبی دهه های چهل و پنجاه ، مسافر سرزمین های دور بود و یارِ غارش عبد الله پاریس را از دفتر تروی مرور می کرد . به ترفندی قدیمی کتابی به نام فرنگی « من کیستم » را زیر مجلد کتاب هایت پنهان می کنی و حلالیت می طلبی از احتمال رنج حضورت و رخصت فرار می خواهی . سید ساعتی نگذشته زنگ می زند و کتاب را حلالت می کند باچند لطیفه ی جان نثار ...

ج ِ فراق ) رضا سید حسینی ، مترجم شهیر ایرانی ... درگذشته هایی نه چندان دور ، هم او ، هم عبدالله توکل به عنوان قوام بخشندگان به صنعت ترجمه ایران ، بخصوص در رمان و نظریه ادبی ، به شهادت خاطره هایش در کوچه ای قدیمی از شهری کهن سال ، مشق عشق کردند و بعد از هبوط ، بر زمین پایتخت ، نام آورانی شدند ، نام آشنا ، ادبیانی که بسیاری از جوانان آن زمان را در نشریات هفتگی زیر نظر خود ، معرفی کرده و به ادبیات ایرانی پیشکش نمودند . با مجموعه آثار بسیار باقی مانده از هر دوی ایشان ، « درگذشتن » فعل ناخوشایندی ست ...

دِ دوران اکنون ) بی شک سنت ترجمه در شمال غرب کشور ، به واسطه هم مرزی و تقابل فرهنگی خاص این منطقه بخصوص در بعد از مشروطه ، به چندین زبان هستی مند دنیا ، سنتی نکو در آشنایی ایرانیان بوده با دنیاهایی نو . اگر چه تاکنون پژوهشی مستقل در باب تاثیر ادبیان اردبیلی بر ادبیات کشور انجام نپذیرفته ، اما حضور نامهایی چنینی در کنار مترجمانی دیگر از نسل های بعد ، چه در پایتخت و چه در موطن مقدس سرما خیز ، نشان از اهمیت و اقتدار این طریق ادب ورزی ست . دهه هایی باید می گذشت تا با قوام ِ تفکر پذیرش ادب دیگری ، شاخه ی وطنی درخت « دبستان ادبیات اردبیل » با حضور نشریات تخصصی و گاه نامه های ادبی و ارتباط جوانتر ها با حضور اکنونی ادبیات ، جوانه زده ، مبحث ترجمه ادبی از زبان هایی چون انگلیسی و ترکی استانبولی و فرانسه و ... پا بگیرد و از اوایل دهه هشتاد ، شاهد حضور جدی چهره های مترجم با گستره ادبی کشوری باشیم .

های پیش رو ) مترجم این کتاب ، ریشه در کهن رود های ادب فارسی دارد . به واژه آشناست و ذوق سلیم مجنونی شعر هم سرشت اوست . براستی فرقی که میان ماشین های ترجمه انسانی و مکانیکی با مترجان لغت تنهایی واژه ست ، همین عاشقاشفتگی های دیلماجا نی ست که شاعرند . و نکوتر آنکه متن مبدا نیز ، حاصل خیال و خاطر پریشی های داستانی و اساطیری ملتی ست نزدیک ، که تا اکنون ایران ، خرس بد عنق شان ، کنار زیبایی ملوسک ایرانی خر خر می کند و در مرز های شمال غربمان ، افسانه های دور و نزدیک این کتاب همزیستی روشنی با یکدیگر دارند .

و ... ) به خیال و آرزو و امید می خوانمتان .

 

وحید ضیائی

آذری از 94

 

 

  • الناز رستم نژاد