یادداشتی به قلم دکتر وحید ضیائی
دوشنبه, ۱۶ آذر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۴ ب.ظ
الف ِ خاطره ) در کوچه سار پشتی آرامستانی قدیمی در شهری به کهن سالی کوهی مقدس ، در نم شیشه های همیشه سرمازده ی خانه ای قدیمی ، شمسی از جنس ترجمان لغت ادب ، دفتر و مسندی به هم دوخته و مولانای مفتون در نغمه های اله ناز ، مشق زبان عشق می کند از رولان تا پروست ...
ب ِ دیدار ) سید مثل خدایگان یونان بر بستر نقاهت خرامیده است .. در خانه ای که کتاب خانه است ، میان انبوه نام ها و نام آوران گیج می زنی و در بی کران پرسش ها ، همسر کرد نژادش آلبومی رنگ و رو رفته را باز کرده و یاد ایام جوانی می کند ... زمانی که رضا ، در اوج فعالیت های ادبی دهه های چهل و پنجاه ، مسافر سرزمین های دور بود و یارِ غارش – عبد الله – پاریس را از دفتر تروی مرور می کرد . به ترفندی قدیمی کتابی به نام فرنگی « من کیستم » را زیر مجلد کتاب هایت پنهان می کنی و حلالیت می طلبی از احتمال رنج حضورت و رخصت فرار می خواهی . سید ساعتی نگذشته زنگ می زند و کتاب را حلالت می کند باچند لطیفه ی جان نثار ...
ج ِ فراق ) رضا سید حسینی ، مترجم شهیر ایرانی ... درگذشته هایی نه چندان دور ، هم او ، هم عبدالله توکل به عنوان قوام بخشندگان به صنعت ترجمه ایران ، بخصوص در رمان و نظریه ادبی ، به شهادت خاطره هایش در کوچه ای قدیمی از شهری کهن سال ، مشق عشق کردند و بعد از هبوط ، بر زمین پایتخت ، نام آورانی شدند ، نام آشنا ، ادبیانی که بسیاری از جوانان آن زمان را در نشریات هفتگی زیر نظر خود ، معرفی کرده و به ادبیات ایرانی پیشکش نمودند . با مجموعه آثار بسیار باقی مانده از هر دوی ایشان ، « درگذشتن » فعل ناخوشایندی ست ...
دِ دوران اکنون ) بی شک سنت ترجمه در شمال غرب کشور ، به واسطه هم مرزی و تقابل فرهنگی خاص این منطقه بخصوص در بعد از مشروطه ، به چندین زبان هستی مند دنیا ، سنتی نکو در آشنایی ایرانیان بوده با دنیاهایی نو . اگر چه تاکنون پژوهشی مستقل در باب تاثیر ادبیان اردبیلی بر ادبیات کشور انجام نپذیرفته ، اما حضور نامهایی چنینی در کنار مترجمانی دیگر از نسل های بعد ، چه در پایتخت و چه در موطن مقدس سرما خیز ، نشان از اهمیت و اقتدار این طریق ادب ورزی ست . دهه هایی باید می گذشت تا با قوام ِ تفکر پذیرش ادب دیگری ، شاخه ی وطنی درخت « دبستان ادبیات اردبیل » با حضور نشریات تخصصی و گاه نامه های ادبی و ارتباط جوانتر ها با حضور اکنونی ادبیات ، جوانه زده ، مبحث ترجمه ادبی از زبان هایی چون انگلیسی و ترکی استانبولی و فرانسه و ... پا بگیرد و از اوایل دهه هشتاد ، شاهد حضور جدی چهره های مترجم با گستره ادبی کشوری باشیم .
های پیش رو ) مترجم این کتاب ، ریشه در کهن رود های ادب فارسی دارد . به واژه آشناست و ذوق سلیم مجنونی شعر هم سرشت اوست . براستی فرقی که میان ماشین های ترجمه انسانی و مکانیکی با مترجان لغت تنهایی واژه ست ، همین عاشقاشفتگی های دیلماجا نی ست که شاعرند . و نکوتر آنکه متن مبدا نیز ، حاصل خیال و خاطر پریشی های داستانی و اساطیری ملتی ست نزدیک ، که تا اکنون ایران ، خرس بد عنق شان ، کنار زیبایی ملوسک ایرانی خر خر می کند و در مرز های شمال غربمان ، افسانه های دور و نزدیک این کتاب همزیستی روشنی با یکدیگر دارند .
و ... ) به خیال و آرزو و امید می خوانمتان .
وحید ضیائی
آذری از 94
- ۹۴/۰۹/۱۶